کارشناسان «مدرسه نقد» معتقدند تقویت تفکر نقادانه، پذیرش صریح دیدگاه‌ها و تربیت مخاطبانی آگاه از الزامات سینمای ایران است

نقد، تلخ، اما لازم 

نقد و نقادی در فضای هنری، به‌ویژه در سینما، همواره با چالش‌هایی همراه بوده است. بسیاری از هنرمندان نقد را نه به‌عنوان تحلیل سازنده، بلکه نوعی تخریب تلقی می‌کنند و از سوی دیگر، برخی مخاطبان نیز توانایی تفکیک بین اثر و صاحب اثر را ندارند.
نقد و نقادی در فضای هنری، به‌ویژه در سینما، همواره با چالش‌هایی همراه بوده است. بسیاری از هنرمندان نقد را نه به‌عنوان تحلیل سازنده، بلکه نوعی تخریب تلقی می‌کنند و از سوی دیگر، برخی مخاطبان نیز توانایی تفکیک بین اثر و صاحب اثر را ندارند.
کد خبر: ۱۵۱۰۸۴۶

 در چنین شرایطی، فضای مجازی نیز با گسترش بی‌رویه دیدگاه‌های غیرتخصصی، کار را برای نقد حرفه‌ای دشوارتر کرده است. آنچه نیاز امروز سینما و فرهنگ ماست، تقویت تفکر نقادانه، پذیرش صریح دیدگاه‌ها و تربیت مخاطبانی آگاه است که بتوانند میان تعارف و تحلیل، مرز روشنی قائل شوند. 

در این نشست از «مدرسه نقد جام‌جم» به چالش‌های منتقد بودن و نقد‌کردن در سینمای ایران با حضور خسرو دهقان از منتقدان با سابقه ایران، بهزاد زهرایی منتقد و مدرس سینما و مهدی صالحی، محمد امین احمدی و نگار زهرایی از فارغ‌التحصیلان مدرسه نقد در دفتر روزنامه جام‌جم پرداختیم. 

بهزاد زهرایی: به نام خدا، نشست نوزدهم از «مدرسه نقد» را با حضور استاد خسرو دهقان برگزار می‌کنیم؛ ما در ابتدای جلسه می‌خواهیم به دو مفهوم اساسی بپردازیم، نخست این‌که «منتقد» کیست و دوم این‌که «نقد» چیست؟ به‌نظر من نقد، به معنای تحلیل عالمانه و آگاهانه و حلقه اتصال بین اثر هنری و مخاطب عام است، اما سؤال اینجاست: آیا هرکس از منظر دانش و تجربه خود می‌تواند منتقد باشد؟ پاسخ منفی است. نقد نیاز به بینش، تخصص و شناخت عمیق دارد. 

استاد دهقان نظر شما در این‌باره چیست؟

دهقان: با سلام خدمت شما و دوستان عزیز. مشکل اساسی نقد در ایران و حتی در جهان، این است که نقد اصولا پدیده‌ای دلپذیر و خوشایند نیست. این مسأله مختص امروز هم نیست. در طول تاریخ، انسان‌ها از نقد خوششان نمی‌آمده. مثالی ساده می‌زنم: شما وارد خانه می‌شوید و غذا کمی ته گرفته است. می‌گویید: «خوشمزه بود، اما ته‌دیگ کمی سوخته بود.» تا چهار روز با شما صحبت نمی‌کنند!
نتیجه چیست؟ این است که ما تاب نقد را نداریم. نقد با هیچ عسلی دل‌نشین نمی‌شود. به زبان ساده، نقد یعنی «فحش مؤدبانه». نقد ذاتا تلخ، گزنده و گاهی خشن است. این ربطی به جایگاه فرهنگی یا اجتماعی ندارد؛ انسان اصولا با نقد مشکل دارد. 
مثلا در مورد مسعود فراستی، خیلی‌ها می‌گویند نقدهایش تند است. ایرادی ندارد. او حق دارد نظرش را بگوید، منتقدان او هم همین‌طور. مشکل اصلی در این است که ما تحمل نقد را نداریم. 
در کشور‌های دیگر این مسأله کمی حل‌شده، اما در ایران هنوز نه؛ نقد به ما «برمی‌خورد.»

صالحی: به نام خدا و سلام خدمت استاد بزرگوار و سایر دوستان. نقد نوعی درگیری باکلاس است. وقتی می‌گوییم «این‌که ساختی، اشتباه است»، طرف مقابل می‌گوید: «من برای ساختش زحمت کشیدم، در سرما و گرما، با چهل نفر همکاری کردم تا یک دقیقه از این فیلم ساخته شود!»
اگر بتوانیم زبان نقد را لطیف‌تر کنیم، شاید واکنش‌ها کمتر شود، اما درهرصورت، نقد با واکنش منفی همراه است. 
منتقد دانا، چون حرف درست می‌زند، لزوما محبوب نیست. برای همین هم همیشه در معرض اتهام است؛ مثلا می‌گویند «پول گرفته» یا «طرفدار فلانی است». منتقد نباید از این برچسب‌ها دلسرد شود. 

نگار زهرایی: با سلام، نقدپذیر‌نبودن ما ریشه در فرهنگ‌مان دارد. چون تعارف را نشانه ادب می‌دانیم، کسی که صریح انتقاد می‌کند را بی‌ادب می‌پنداریم. اگر از کودکی در خانواده یاد بگیریم که صراحت، بی‌ادبی نیست، آن‌وقت نقدپذیر می‌شویم. 
البته منتقد هم نباید اثر هنری را تخریب یا نابود کند؛ بلکه باید منصفانه نگاه و نقد کند. 

احمدی: به‌نام خدا و سلام؛ راه‌حل این مشکل، حرکت برخلاف عادت‌های رایج است. باید یاد بگیریم که اثر هنری، پس از تولید، از هنرمند جداست. اگر هم نقدی به آن وارد می‌شود، نباید به شخصیت هنرمند تعمیم داده شود. 
این تفکیک بین «اثر» و «صاحب اثر» بسیار مهم است. 

دهقان: البته می‌شود شیطنت هم کرد، به‌نحوی گفت که هرچه به‌دست تو تولید می‌شود سرتاپا اشکال است.

احمدی: منتقدان باید مسیر درست نقد را بی‌رحمانه، دقیق و علمی دنبال کنند و هیچ‌گونه تعارفی با آثار نداشته باشند. آن‌قدر باید این کار را تکرار کنند و محتوای درست و علمی منتشر کنند تا جامعه عادت کند. اگر نتوانیم هنرمند را از اثرش جدا کنیم، باید از نقد به‌عنوان درمانی برای این وسواس استفاده شود، وسواسی که مانع رشد فرهنگی ماست. 

نقد در بحران؛ سردرگمی منتقدان و هنرمندان در آشفته بازار سلیقه‌ها

بهزاد زهرایی: مسأله‌ای که امروزه بسیار با آن مواجه هستیم، این است که گویا نقد فیلم و سینما در کشور ما دچار نوعی بحران شده است. به نظر می‌رسد نظرات و سلیقه‌های گوناگونی وجود دارد که باعث سردرگمی و تشتت ذهنی میان مخاطبان شده است؛ درحالی‌که نقد و منتقد باید روشنگر و راهنما برای مخاطب باشند. از سوی دیگر، با تنوع گسترده سلیقه‌ها مواجهیم که هرکدام خود را محق و معیار می‌دانند. در کنار این مسأله، هنرمندانی نیز داریم که خود دچار نوعی سرگردانی هستند. به نظر می‌رسد که در این فضای آشفته، هم نقد و هم منتقد از مسیر اصلی خود فاصله گرفته‌اند و هنرمندان هم انتظاراتی متفاوت از نقش و رسالت منتقد دارند.

مایلم که بتوانیم دراین‌باره دیدگاه شما را بشنویم. 

دهقان: واقعیت این است که به نظر من، مسأله اصلی ما به این برمی‌گردد که همه می‌خواهند بگویند: «فقط همان‌که من می‌گویم درست است.»
هرکسی تنها خودش و نظر خودش را معیار می‌داند و متأسفانه تحمل شنیدن نظر دیگری را ندارد. این خلاصه وضع ماست: هیچ‌کس در حال گوش‌دادن و توجه‌کردن نیست. همه فقط می‌خواهند حرف بزنند، همه فقط می‌خواهند نظر بدهند. 
ما نمی‌گوییم که خواننده محترم، فیلم‌ساز محترم یا منتقد محترم باید حتما نظر ما را به‌طور کامل بپذیرند. انتظار ما این است که دست‌کم گوش بدهند، فکر کنند و بعد هر تصمیمی خواستند بگیرند، اما مشکل اصلی ما در همان قدم اول است: اصلا تاب شنیدن حرفی غیر از حرف خودمان را نداریم. چون فقط به صدای خودمان گوش می‌دهیم، ناخودآگاه همه‌چیز بسته می‌شود و اصلا مجالی برای شنیدن باقی نمی‌ماند. 
بلافاصله اگر کسی نخواهد همان را که ما می‌گوییم بپذیرد، برچسب‌زدن‌ها شروع می‌شود: می‌گویند داور پول گرفته، می‌گویند فلانی وابسته به فلان ایسم است، یا غرض شخصی دارد و... 
ازنظر من، مشکل اصلی این است که ما گوشی برای شنیدن نداریم- خارج از این‌که آن گفته خوب باشد یا بد. حتی نمی‌گوییم «حق با توست»، فقط می‌گوییم بیاییم یاد بگیریم گوش بدهیم. 
یک مثال بزنم؛ فردوسی شاعری است که طرفداران بسیار زیادی دارد، اما دو نفر هستند که منتقد فردوسی بوده‌اند: احمد شاملو و ابراهیم گلستان. روایت جالبی هست که می‌گوید بیش از هزار سال پیش، عده‌ای در خانه فردوسی را می‌زنند و می‌گویند استاد، گروهی به شما فحش و ناسزا می‌دهند. فردوسی می‌پرسد: این ناسزا‌ها به چه زبانی است؟ می‌گویند: به فارسی. فردوسی می‌گوید: ولشان کنید. می‌دانید چرا؟ چون رسالت اصلی او احیای زبان فارسی بود. حتی اگر ناسزا هم بشنود، اما به زبان فارسی باشد، باز هم رسالتش را موفق دانسته است. این یعنی او حتی فحش را هم تحمل می‌کند، چون زبانش را زنده می‌بیند. 

صالحی: در فضای نقد امروز، با معضلی مواجهیم به نام منتقدان تازه‌کاری که به‌جای نقد تحلیلی، صرفا داستان فیلم را روایت می‌کنند. البته روایت داستان جذاب است، چراکه ادبیات و حتی متون دینی ما، مثل قرآن، عمدتا داستان‌محور هستند و همین باعث جذب مخاطب می‌شود. 
اما مشکل از جایی شروع می‌شود که منتقد آگاه به اشتباهات داستانی یا ساختاری فیلم اشاره می‌کند. در این حالت، نه‌تن‌ها فیلم‌ساز بلکه بسیاری از مخاطبان نیز جبهه می‌گیرند و می‌پرسند: «چرا می‌گویی غلط است؟ به نظر ما که درست است!» دلیل این واکنش، کمبود دانش فنی در تحلیل اثر است و نتیجه آن، بی‌اعتنایی به سخن منتقد می‌شود. مخاطب می‌گوید: «حرف‌های تو را نمی‌فهمم؛ همان کسی که قصه را تعریف کرد برایم جذاب بود.» همان نکته مهمی که آقای زهرایی قبلا مطرح کردند: «اگر قرار است فقط داستان بگویی، برو کتاب داستان بخوان و نقد ادبی بنویس، نه نقد فیلم!» از سوی دیگر، فیلم‌سازان‌هم معمولا از نقد استقبال نمی‌کنند، چون آن را تهدیدی برای فروش یا زحمات خود می‌دانند. ما زحمات آن‌ها را انکار نمی‌کنیم، اما هدف نقد، کمک به اصلاح و رشد سینماست. نقد درست باعث می‌شود سینما از یکنواختی خارج‌شده و در ژانر‌های مختلف رشد کند، نه این‌که فقط به کمدی محدود شود. 

دهقان: در کمدی هم همه دارند می‌رقصند، از رضا کیانیان تا بقیه فقط یک‌چیز می‌بینم، رقص و چیز دیگری نیست. 

نگار زهرایی: یکی از معضلات مهمی که پس از ورود منتقدان یا کسانی که خود را منتقد می‌دانند به عرصه نقد دیده می‌شود، این است که صرفا به داستان فیلم می‌پردازند. 
مشکل اصلی اینجاست که تا پیش از «مدرسه نقد» جام‌جم، هیچ بستری برای پرورش آکادمیک منتقد فیلم وجود نداشت. ما شاید رشته سینما داشتیم که بیشتر بر کارگردانی یا زیرشاخه‌های دیگر متمرکز بود، و جایی نبود که افراد یاد بگیرند چگونه باید نقد کنند؛ یعنی مهارت‌هایی که یک منتقد باید بداند، آموزش داده نمی‌شدند. 
به همین دلیل، افراد ساده‌ترین عنصر فیلم یعنی داستان را درک می‌کنند و بلافاصله به‌نقد آن می‌پردازند، بی‌آن‌که متوجه دیگر المان‌های فیلم شوند که ماهیت سینما را شکل می‌دهند تا بتوانند درباره آن‌ها صحبت کنند. 
حالا خوشبختانه فضای خوبی ایجادشده که به ما آموزش می‌دهد از زوایای مختلف به فیلم نگاه کنیم؛ از داستان گرفته تا کارگردانی و سایر عناصر سینما. چراکه اصولا منتقد و فیلم‌ساز، دو نقش کاملا متفاوت دارند. همان‌طور که گفته شد، منتقد باید پلی باشد میان اثر هنری و مخاطب. 

احمدی: در ادامه صحبت‌های دوستان، می‌خواهم از زاویه‌ای کلی‌تر به یکی از معضلات مهم نقد سینمایی در ایران اشاره‌کنم: ورود افراد غیرمتخصص به عرصه نقد. 
امروزه شاهدیم کسانی که در حوزه‌هایی مانند ادبیات، روان‌شناسی یا فلسفه تخصص دارند، بدون دانش کافی از سینما، وارد فضای نقد فیلم می‌شوند. البته نقد روان‌شناسانه یا فلسفی می‌تواند مکمل نقد سینمایی باشد، اما مشکل زمانی پیش می‌آید که این افراد با زبانی پیچیده و ذهنی و بدون شناخت اصول سینما، مطالبی را به‌عنوان «نقد سینمایی» به مخاطب عرضه می‌کنند. 
ایراد اصلی اینجاست که آن‌ها به‌جای نقد ساختار و عناصر سینمایی اثر، مفاهیم و دیدگاه‌هایی را مطرح می‌کنند که ممکن است ارتباطی حاشیه‌ای با فیلم داشته باشد. درنتیجه، فیلم نه از منظر سینما، بلکه از زاویه‌ای کاملا بیرونی تحلیل می‌شود. 
در مقابل، اگر کسی مانند یک منتقد ادبی، شناخت مناسبی از سینما هم داشته باشد، نقد او می‌تواند بسیار ارزشمند باشد؛ زیرا می‌تواند با نگاه تلفیقی، ابعاد جدیدی از اثر را بررسی کند. 
اما منتقدی که تنها از منظر تخصصی خود مثلا فلسفه به فیلم نگاه می‌کند، چون با زبان سینما آشنا نیست، نمی‌تواند نگاهی جامع ارائه دهد. این نوع رویکرد تک‌بعدی، نه‌تن‌ها به‌نقد، بلکه به فیلم‌سازی و درنهایت به مخاطب نیز آسیب می‌زند و فاصله ایجاد می‌کند. 

فضای مجازی و نقد؛ خوب یا بد

بهزاد زهرایی: استاد، یکی از مسائلی که اخیرا با آن مواجه شدیم، گسترش فضای مجازی و رسانه‌های اجتماعی است. بسیاری از افرادی که در این فضا درباره سینما اظهار نظر می‌کنند، صرفا به دلیل داشتن تریبون در دسترس فضای مجازی که در اختیار همه قرارگرفته خود را صاحب‌نظر می‌دانند. این امر باعث شده که تصور کنیم تعداد منتقدان زیادشده، درحالی‌که عملا این وضعیت باعث بروز برخی مشکلات در حوزه نقد شده است. 
ما می‌توانیم فضای مجازی را از دو زاویه ببینیم: از یک‌سو، می‌توان آن را عاملی برای آفت‌زایی دانست، چون تریبونی بدون فیلتر در اختیار همه قرارگرفته، اما من ترجیح می‌دهم نیمه پر لیوان را ببینم. دیگر لازم نیست مثل گذشته منتظر دعوت به برنامه‌ای تلویزیونی یا نشریه‌ای باشیم؛ حالا افراد صلاحیت‌دار می‌توانند خودشان را از همین طریق عرضه کنند. 

سؤالم این است: نقش درست فضای مجازی در نقد امروز چیست و چطور می‌تواند مفید و کاربردی واقع شود؟

دهقان: درواقع، جامعه ما و اصولا جامعه بشری تاب شنیدن نقد را ندارد، فرقی هم نمی‌کند نقد خوب باشد یا بد، از فردی باسواد باشد یا بی‌سواد. ما با اصلِ نقد مشکل‌داریم. اما به نکته درستی اشاره کردید. تکنولوژی آمده و زندگی را برای ما آسان‌تر کرده. من در خانه، راحت کنار خانواده‌ام نشسته‌ام، با موبایل سه فیلم می‌بینم، بدون این‌که هزینه خاصی کنم. دیگر نیازی به رفتن به سینما، خرید بلیت، پوشیدن لباس رسمی یا حتی پارک کردن ماشین نداریم. فیلمی که همین هفته در جشنواره خارجی نمایش داده‌شده را همان شب با زیرنویس می‌توان دید. 
تکنولوژی با خودش هم نعمت آورده و هم نکبت. از یکسو، دسترسی و سرعت را بالابرده، اما از سوی دیگر نوعی فرهنگ فست‌فودی را وارد زندگی کرده که ما را از اصالت‌ها دور کرده است. مثلا غذا‌های سنتی مادربزرگ دارد فراموش می‌شود. تنبلی، سطحی‌نگری و فاصله گرفتن از عمق، ازجمله آسیب‌هایی است که این تکنولوژی با خود آورده. 

بهزاد زهرایی: حالا می‌خواستم بپرسم از دید شما، با تمرکز روی پلتفرم‌هایی مثل اینستاگرام و یوتیوب، آیا در شرایط فعلی، محاسن فضای مجازی بیشتر است یا معایبش؟

دهقان: قطعا در حال حاضر، معایبش بیشتر به چشم می‌آید. مثل هر پدیده‌ای، انسان آمادگی بیشتری برای جذب بخش منفی آن دارد. اگر به کسی همزمان یک جمله عبرت‌آموز از خیام یا حافظ و چند فحش یاد بدهید، مطمئن باشید آن فحش‌ها بیشتر در ذهنش می‌ماند. شک نکنید!

صالحی: در مورد فضای مجازی و کاربرد مثبت آن، همان‌طور که استاد هم اشاره فرمودند، متأسفانه جنبه‌های منفی آن بسیار پررنگ‌تر از جنبه‌های مثبتش شده است. اما اگر گروهی از منتقدان دغدغه‌مند، در همین حوزه کاری ما، به‌صورت کمپین، فعالیتی را آغاز کنند، به‌مرور می‌توان فرهنگی جدید ایجاد کرد. درواقع می‌توان همین فضای مجازی را به مسیری صحیح هدایت کرد؛ چون بسیاری از کسانی که خود را منتقد جا زده‌اند، اصلا تخصصی در این زمینه ندارند. 
ما می‌توانیم با تولید محتوای درست، روی مخاطبان عام تأثیر بگذاریم. انسان ذاتا جذب چیز خوب می‌شود، اما این جذب‌شدن نیاز به زمان و تلاش دارد. اگر این‌طور نبود، خداوند این‌همه پیامبر و دوازده امام نمی‌فرستاد. بااین‌حال، انسان‌همیشه در برابر حقیقت مقاومت می‌کند و تمایل به نشنیدن حرف درست دارد. 

دهقان: میل به جاده خاکی، همیشه بیشتر است. در آیات مختلف قرآن هم آمده که انسان به دلیل نادانی، بیشتر به کار‌های نادرست گرایش دارد. این تمایل به‌نوعی ذاتی است، چون جاده خاکی ساده‌تر، ارزان‌تر، در دسترس‌تر و البته گاهی هم جذاب‌تر است. 

صالحی: از طرف دیگر، من در یوتیوب می‌بینم افرادی هستند که هر دو روز یک محتوای جدید درباره فیلم منتشر می‌کنند. سؤالم این است: کی این فیلم را دیدی؟ کی توانستی درباره‌اش فکر کنی؟وقتی من یک فیلم می‌بینم، حداقل دو روز فکر می‌کنم، شاید دوباره ببینمش. بعضی فیلم‌ها را ده‌بار می‌بینیم و هر بار نکته جدیدی از آن درمی‌آید، چون درک و دانش ما با هر بار دیدن، تغییر و رشد می‌کند. 
اما موضوع مهم‌تر این است منبع درآمد این افراد کجاست؟ چطور وقت دارند مرتب فیلم ببینند و درباره‌اش تولید محتوا کنند؟ حتی اگر تیم هم داشته باشند، باز هم عجیب است، چون معمولا بیشترشان دو تا سه نفرند. 

دهقان: به‌قول بعضی دوستان، هنر بعضی‌ها این است که فیلم ندیده را نقد کنند! از روی پوستر، اسم فیلم یا شایعات. من منتقدی را می‌شناسم که اصلا فیلم را ندیده، اما نقد نوشته و بابتش دستمزد هم گرفته است. در کشور ما اصلا منتقدی که صرفا از راه نوشتن نقد سینمایی زندگی کند، وجود ندارد. هنوز چنین پتانسیلی در ایران نیست. اکثر کسانی که در این حوزه فعالیت می‌کنند، شغل اصلی‌شان چیز دیگری است و صرفا از روی علاقه به سینما بخشی از بار این مسیر را به دوش می‌کشند تا سینما روبه‌جلو حرکت کند. 

نگار زهرایی: فضای مجازی مزایا و معایب خاص خودش را دارد. ما نمی‌توانیم جلوی معایب آن را بگیریم، اما باید مزایای آن را جدی گرفت و نهایت بهره را برد. یکی از نکات مثبت این فضا این است که برای افرادی که امکان دسترسی به رسانه‌های رسمی مثل روزنامه یا تلویزیون را ندارند، فرصتی فراهم‌شده تا مطالب و دیدگاه‌های خود را به‌راحتی منتشر کنند. در مقابل، افرادی بدون دانش یا تخصص نیز وارد این فضا شده‌اند و هرچه می‌خواهند، بدون پشتوانه علمی منتشر می‌کنند. اینجاست که نقش مخاطب پررنگ می‌شود. باید مخاطب دارای سواد رسانه‌ای باشد تا بتواند محتوای درست را از نادرست تشخیص دهد. مشکل دیگر، عجول بودن مخاطبان در فضای مجازی است؛ بسیاری فقط به دنبال واکنش سریع هستند بدون آن‌که عمق یک نقد را درک کنند یا گوش دهند که اصلا چه گفته می‌شود. 

احمدی: همان‌طور که در همه پدیده‌ها مزایا و معایبی وجود دارد، فضای مجازی نیز دو وجهی است. از یکسو پتانسیل عظیمی دارد که هر فردی می‌تواند صدای خود را به جهانیان برساند، اما از سوی دیگر پرشده از مطالب غیرعلمی و بی‌پشتوانه. 
درگذشته نقد بیشتر در قالب‌های رسمی چاپی یا تلویزیونی ارائه می‌شد و تنها افراد متخصص به آن دسترسی داشتند، اما امروز هرکسی می‌تواند برای خودش یک رسانه باشد. 
مشکل اینجاست که منتقدانی که علم و دیدگاه درست دارند، اگر با فضای مجازی آشنا نباشند یا نتوانند خودشان را در این فضا عرضه کنند، به‌راحتی کنار گذاشته می‌شوند. درحالی‌که افراد ناآگاه، ولی مسلط به این فضا، راحت‌تر دیده می‌شوند؛ بنابراین باید آموزش و فرهنگ‌سازی برای منتقدان را جدی بگیریم. خوشبختانه «مدرسه نقد» جام‌جم قدم‌های خوبی در این زمینه برداشته و آموزش‌هایی نظیر سخنوری، نحوه حضور در مقابل دوربین و شیوه بیان دیدگاه در فضای مجازی را ارائه می‌دهد. 
ما باید تصویر سنتی منتقد را که در تاریکی فیلم می‌بیند و نقدش را برای چاپ ارسال می‌کند، کنار بگذاریم. منتقد امروز باید علاوه بر دانش تخصصی، توانایی انتقال پیام در بستر‌هایی مانند اینستاگرام و یوتیوب را هم داشته باشد. محتوای علمی، در عین سادگی و جذابیت، باید بتواند با محتوای ضعیف و پربازدید رقابت کند. این تنها راه اثربخشی در دنیای نقد امروز است. 

چرا دانشگاه نقد نداریم؟

بهزاد زهرایی: سؤال مهمی که ذهن من را مشغول کرده این است که چرا تاکنون، به‌جز مدرسه نقد جام جم که به همت جام‌جم راه‌اندازی شده، هیچ نهاد دیگری ازجمله انجمن منتقدان ایران چه مستقل و چه غیرمستقل، برای آموزش آکادمیک نقد سینما گام برنداشته‌اند؟ با توجه به خلأ آموزش نقد در دانشگاه‌ها و نبود رشته‌ای مستقل برای آن، چرا هیچ‌گاه این موضوع جدی گرفته نشده است؟

دهقان: کاملا درست می‌فرمایید. این سؤال برای من هم وجود دارد. خانه سینما و انجمن منتقدان، با همه زحماتی که می‌کشند، متأسفانه در زمینه آموزش نقد کاری نکرده‌اند. درحالی‌که ما سال‌هاست دانشکده‌های سینمایی متعددی داریم. عجیب است که باوجود این‌که اولین مجله سینمایی ایران در سال ۱۳۰۹ منتشرشده و نخستین کتاب سینمایی‌مان مربوط به سال ۱۳۰۶ است و امروز بیش از ۶۰۰۰ عنوان کتاب سینمایی داریم، هنوز آموزش نقد به‌صورت اصولی و ساختاریافته در کشور شکل نگرفته. البته در سال‌های اخیر کمی اوضاع بهتر شده است. 

بهزاد زهرایی: مسأله اینجاست که ما حتی هنوز رشته‌ای دانشگاهی با عنوان «نقد سینما» نداریم. آخرین رشته‌ای که در دانشگاه اضافه‌شده، تهیه‌کنندگی بوده. درحالی‌که مثلا در دوبله این مشکل را نداریم و آموزشگاه‌هایی وجود دارند که به‌صورت پودمانی و با سرفصل‌های مشخص، کار می‌کنند. منظور من از آموزشگاه همین است؛ آموزش ساختارمند، با سرفصل‌هایی که علمی و قابل اعتبار باشند. 

دهقان: کاملا درست است. نبود ساختار قانونی برای آموزش نقد، باعث همین وضعیت فعلی شده است، اما راه‌اندازی مدرسه نقد جام‌جم می‌تواند نقطه امیدی باشد. این مدرسه می‌تواند الگویی برای دیگران باشد الگویی که حتی اگر از آن کپی‌برداری شود اشکالی ندارد. در کار‌های علمی الگوبرداری باعث رشد می‌شود. باید بپذیریم نقد مانند مهندسی یا پزشکی نیازمند آموزش علمی و تخصصی است و نباید تنها با نگاه سنتی به آن پرداخت. 

بهزاد زهرایی: پس از صحبت‌های شما این برداشت را دارم که نقد فیلم را باید به‌عنوان یک علم جدی گرفت و با رویکردی دانش‌محور به آن نگریست، اما در اینجا همچنان دو نگاه متضاد وجود دارد عده‌ای معتقدند نقد باعث پیشرفت سینما می‌شود و برخی دیگر معتقدند هنرمند نباید به‌نقد توجه کند. در بُعد دیگر، برخی نقد را ابزار افزایش آگاهی مخاطب می‌دانند درحالی‌که عده‌ای می‌گویند مخاطب خودش انتخاب می‌کند و نقد ضرورتی ندارد. نظر شما چیست؟

دهقان: من طرفدار شخص یا گروه خاصی نیستم؛ من طرفدار مخاطب هستم. درواقع، نقد ضلع سوم مثلث است در کنار فیلم و مخاطب. ما به‌عنوان منتقد، بین اثر و مخاطب قرار می‌گیریم. می‌توانیم مخاطب را به فیلم نزدیک یا از آن دور کنیم. امروز این فضا بی‌سامان است و خلأ آموزش جدی دارد. مدرسه نقد می‌تواند این خلأ را پر کند و این نقش واسطه‌گری آگاهانه را به منتقد بازگرداند. 

صالحی: در زمینه دانشگاهی، کشور‌های صاحب سینما مثل کره جنوبی و ژاپن در آسیا، دانشگاه‌هایی برای آموزش نقد سینما دارند. در اروپا نیز، کشور‌هایی مانند فرانسه و انگلستان بیشترین دانشگاه‌های نقد را دارند و در آمریکا هم این رشته تدریس می‌شود. این کشور‌ها که بر سینمای جهان تأثیرگذار هستند پی برده‌اند که نقد فقط جنبه سینمایی ندارد بلکه باید از تمام زوایا به آن نگاه کرد؛ اجتماعی، اقتصادی، تاریخی، روانشناختی و در نهایت سینمائی. همان نکته‌ای که در مدرسه نقد هم آموزش داده می‌شود. اگر بخواهیم سینمای ما پیشرفت کند، ما تمام امکاناتش را داریم؛ استعداد، فضا و پتانسیل. ولی لازم است جایی باشد که نقد را به‌صورت دانشگاهی آموزش دهد و منتقد تربیت کند. مدرسه نقد خیلی خوب است، اما کافی نیست. نیاز به یک دانشگاه نقد داریم که مدیران دغدغه‌مند و جسور آن را راه‌اندازی کنند و این حرکت را ادامه دهند. این دانشگاه باید با دانشکده‌های روانشناسی، سیاسی، اقتصادی و سایر رشته‌های مرتبط همکاری داشته باشد تا بتواند اساتیدی از این حوزه‌ها دعوت کند که در عین آشنایی با سینما، نقد را به‌صورت علمی و جامع آموزش دهند. 

دهقان: این قدم اول است و خیلی اهمیت دارد. قدم اول همیشه سخت‌ترین و مهم‌ترین قدم است. من خوشبینم؛ این شروع می‌تواند خیلی کمک کند. ما باید از این اخلاق بی‌تفاوتی و بیکاری دور شویم و با صبر و پشتکار کار کنیم. آموزشگاه‌هایی که فیلم درس می‌دهند کم نیستند، اما هیچ‌کدام به این گستردگی و حرفه‌ای بودن مدرسه نقد نیستند. من امیدوارم که با حضور مدیران دغدغه‌مند و جسور، این حرکت ادامه پیدا کند و گسترش یابد. 
واقعیت این است که هنر در جامعه ما هنوز جایگاه واقعی خود را پیدا نکرده و به‌اندازه کافی به آن بهاداده نمی‌شود. اگر بخواهیم سینما و نقد سینما رشد کنند، باید این نگاه تغییر کند و اهمیت آموزش نقد به‌صورت علمی درک شود. این قدم اول ما را به آینده‌ای بهتر خواهد رساند. 

نگار زهرایی: به‌خاطر این‌که نقد هرگز به‌صورت جدی گرفته نشده، تاکنون دانشگاهی برای آموزش نقد سینما راه‌اندازی نشده است. کسانی هم که در این حوزه فعالیت می‌کنند، دانش سینمایی بسیار محدودی دارند و نهایتا دریکی دو حوزه تخصص دارند. متأسفانه تعداد افرادی که توانسته باشند به‌طور اصولی تأثیرگذار باشند هم بسیار‌کم است. افراد جدید و تازه‌وارد نیز به دلیل نداشتن سواد کافی باعث شده‌اند نقد جدی گرفته نشود که این موضوع ناشی از عدم بها دادن کافی به هنر در فرهنگ ماست، اما با توجه به بازخورد جامعه نقد بیشترین تأثیر را بر مخاطب دارد، زیرا منتقد واقعی فیلم را می‌شکافد و برای مخاطب روشنگری می‌کند. به‌عنوان‌مثال فیلم «جنایت بی‌دقت» ساخته آقای مکری از آن دسته فیلم‌هایی است که اگر منتقد آگاه آن را برای بیننده باز نکند، به‌راحتی قابل‌درک نیست یا آخرین فیلم کاپولا، مگالوپولیس که فیلم دشواری نیز هست و تا آنجا که من اطلاع دارم در ایران تنها نقد اصولی بر آن را استاد زهرایی در فیلم امروز ارائه داده‌اند. 

احمدی: دلیل جدی گرفته‌نشدن نقد در سینمای ایران را می‌توان این‌گونه بیان کرد که اساسا هنر سینما به‌صورت جدی گرفته نمی‌شود و رویکرد علمی و چارچوب‌مندی نسبت به سینما وجود ندارد. طبیعتا نسبت به‌نقد سینما هم‌چنین نگرشی نداریم و نیازی نمی‌بینیم که سینما را به‌درستی بشناسیم تا بتوانیم به سمت نقد حرکت کنیم. تا زمانی که کارکرد و اهمیت سینما را نشناسیم نمی‌توانیم دیدگاه درستی نسبت به‌نقد داشته باشیم. در خصوص انجمن منتقدین نیز به نظر من این انجمن بیشتر محلی برای انجام امور صنفی و حمایتی از منتقدان است و کارکرد آموزشی ندارد. 
اما در زمینه تأثیر نقد بر هنرمند و مخاطب باید گفت وقتی هنرمند نقد درست و منصفانه را می‌خواند، می‌تواند اثر خود را نسبت به آثار دیگر هنرمندان بسنجد، نقاط قوت و ضعف خود را بشناسد و گام‌های روبه‌جلو بردارد. همچنین اگر نقد منصفانه و درست به مخاطب ارائه شود، باعث می‌شود او وقت خود را صرف دیدن آثار بی‌کیفیت نکند و به دنبال آثار باکیفیت برود. 

سینما سرگرمی است یا اتلاف وقت؟

دهقان: چیزی که در اکثر مجلات سینمایی و نقد‌های مختلف دیده‌ام، این سؤال است که «سینما چیست؟» آیا سینما سرگرمی است یا اتلاف وقت؟ ما در فرهنگ خود این دو مفهوم را اشتباه می‌گیریم. سرگرمی بخشی از زندگی است؛ مثلا من کتاب می‌خوانم تا سرگرم شوم و این با ایستادن سر کوچه و هدر دادن عمر متفاوت است. پس سینما علاوه بر این‌که یک هنر است، نوعی سرگرمی نیز هست و سرگرمی چیزی مطلوب و مقدس به شمار می‌آید. 

بهزاد زهرایی: می‌توان این‌گونه گفت: «این‌که از سینما چه می‌خواهیم، بازمی‌گردد به این‌که از سینما چه می‌دانیم.» این جمله باید سرلوحه مدیران ما قرار گیرد. این‌که سینما را چگونه می‌بینند؛ به‌عنوان سرگرمی، تریبونی تبلیغاتی، صنعتی فرهنگی، یا هر چیز دیگر. متأسفانه به نظر من، در میان اغلب مدیران – نه همه – نوعی نگاه وجود دارد که سینما را معادل بیهودگی و بطالت می‌دانند. 
چرا چنین نگاهی وجود دارد؟ چون مثلا در ایام عزاداری، اعلام می‌شود که سینما‌ها تعطیل‌اند. این یعنی سینما در رده کاباره‌ها قرار می‌گیرد؛ گویی چیزی است بی‌پیام، بی‌محتوا و بی‌ارزش و صرفا شادی‌زا. 
درصورتی‌که یک مدیر آگاه می‌تواند بگوید: این‌گونه فیلم‌ها در این ایام اکران نشوند، اما فیلم‌هایی با محتوای متناسب به فعالیت خود ادامه دهند و به رسالت خود پایبند باشند. 

دهقان: ما هنوز یک بدهی تاریخی نسبت به ماجرای فردین، فروزان و فیلم «گنج قارون» داریم. درباره این فیلم می‌توان مفصل صحبت کرد. گنج قارون یکی از مهم‌ترین فیلم‌های تاریخ سینمای ایران است؛ چون فردین در آن هم «قری» می‌دهد، هم «آبگوشت بار می‌گذارد!»
ما هنوز مدیون آن فیلم هستیم، اما متأسفانه بدون شناخت و بی‌دلیل به آن حمله می‌شود. حتی پدیده‌ای با عنوان «فیلمفارسی» که ریشه در تعبیر کاووسی دارد، دچار بدفهمی شده است. این موضوع نیازمند بحثی جداگانه است، چون آنچه به‌عنوان فیلمفارسی شناخته می‌شود الزاما بد نیست؛ چه‌بسا سینمای درستی هم در آن وجود داشته باشد. 

بهزاد زهرایی: بله یعنی واقعا شأنی برای هنر سینما قائل نیستیم؛ حتی برای فیلم‌های فاخر، یا آثار ارزشمند در ژانر کمدی. نگاه غالب، نگاهی است که سینما را مساوی با بیهودگی، بطالت و ابتذال می‌بیند. 
سؤال بعدی من این است: با توجه به وضعیت کنونی نقد در کشور – که آموزش‌های آکادمیک در این حوزه بسیار محدود است و شاید فقط در مدرسه نقد جام‌جم دنبال می‌شود – و از سوی دیگر، فضای مجازی پرشده از داده‌های نادرست و ناقص که بدون نظارت و بدون امکان راستی‌آزمایی منتشر می‌شوند، چه آینده‌ای برای نقد متصور هستید؟

از سویی، بسیاری از منتقدان فرهیخته یا جایگاه و تریبونی ندارند، یا اگر هم سخنی می‌گویند یا مطلبی می‌نویسند، با استقبال عمومی مواجه نمی‌شوند. وضعیتی داریم غبارآلود و پریشان. به نظر شما آینده نقد در ایران به چه صورت خواهد بود؟ و اگر آینده را نامطلوب می‌بینید – که من تقریبا چنین برداشتی دارم – چه راهکاری پیشنهاد می‌کنید؟

دهقان: امیدوارم این مدرسه نقد، فتح بابی باشد برای ایجاد نگرش و باوری نو. باید این رودخانه پرآشوب، از مسیر‌های پرپیچ‌وخم و خاکی، وارد مسیر اصلی و درست خود شود. در وضعیتی که اکنون قرار داریم، راه به‌جایی نمی‌بریم. 
اما اگر این مدرسه رسالت خود را به‌درستی انجام دهد و گروه‌هایی از آن الگوبرداری کنند و حتی مدرسه‌هایی بهتر از اینجا راه بیندازند، هیچ اشکالی ندارد. آن زمان، مسیر ما از سنگلاخ و بیابان، به‌سوی یک اتوبان هموار و منطقی تغییر جهت خواهد داد. 
من همواره نگاهی مثبت به جوانانی دارم که وارد این عرصه می‌شوند. به همین دلیل امیدوارم نه‌تن‌ها در سینما، بلکه در تمامی حوزه‌ها از سیاست و اقتصاد تا فرهنگ و هنر، شاهد تحولی بنیادین باشیم. 

صالحی: یکی از دلایل بی‌توجهی مردم و مسئولان به سینما، محتوای نازل بسیاری از آثار کنونی است. بیشتر فیلم‌های محبوب، کمدی‌های سطحی‌اند که اغلب حاوی شوخی‌های نامناسب و صحنه‌هایی هستند که تماشای آن‌ها در جمع خانوادگی دشوار است. درنتیجه، برخی مسئولان نیز سینما را بی‌ارزش تلقی کرده و خواهان تعطیلی آن در ایام مذهبی می‌شوند. 
اگر در ایام خاص مانند محرم یا ماه رمضان، فیلم‌های مناسب و ارزشی تولید شود و در طول سال نیز تنوع ژانری در سینما تقویت گردد، نگاه منفی به سینما به‌تدریج تغییر خواهد کرد. 
متأسفانه با گذشت بیش از چهل سال از انقلاب، هنوز برای بسیاری از ائمه حتی یک فیلم سینمایی ساخته نشده و این کم‌کاری موجب شده سینما از کارکرد‌های فرهنگی، آموزشی و ارزشی‌اش دور بماند. 
درحالی‌که در کشور‌هایی مانند شوروی سابق، سینما ابزاری مؤثر برای ترویج ایدئولوژی بود، ما نیز می‌توانستیم از این ظرفیت برای معرفی باور‌های دینی و فرهنگی بهره‌مند شویم. 

نگار زهرایی: با روند فعلی که در سینمای ایران وجود دارد، من نسبت به آینده خوشبین نیستم. نه‌تن‌ها تولیدات سینمایی و سریال‌های شبکه نمایش خانگی سال‌به‌سال ضعیف‌تر می‌شوند، بلکه منتقدان ناآگاه و بی‌سواد در فضای مجازی هم روزبه‌روز بیشتر می‌شوند و این باعث شده که متخصصان واقعی کمتر دیده شوند. 
از سوی دیگر، این افراد به دلیل برخورداری از مخاطب، گمان می‌کنند حرف‌هایشان صحیح است و به همین دلیل تمایلی به یادگیری و رشد نیز ندارند. نمونه‌های این نوع افراد را در پلتفرم‌هایی مانند یوتیوب فراوان می‌بینیم. بدبینی من نسبت به چند سال آینده است، اما شاید در آینده‌ای دورتر، شرایط تغییر کند و شاهد پیشرفت باشیم. 

احمدی: در مورد آینده سینما، به نظر من اگر در مسیری رشد نکنیم، قطعا در حال پسرفت هستیم. حتی اگر درجا بزنیم، یعنی دچار عقب‌گرد شده‌ایم. 
در حال حاضر سینمای ایران هیچ افق روشنی حداقل برای بیست سال آینده ندارد. فیلم‌هایی که ساخته می‌شوند، افرادی که آموزش می‌بینند و حتی مطالبی که تحت عنوان نقد و تحلیل سینمایی منتشر می‌شوند، همه در امتداد همان مسیر اشتباه پیشین‌اند. صرفا افراد جدیدی همان مسیر قبلی را با تغییرات جزئی ادامه می‌دهند. 
اگر بتوانیم همین مسیر را اندکی – حتی یک درجه – تغییر دهیم و در جهت درست هدایت کنیم، هرچند گام کوچک باشد، در بلندمدت می‌تواند بسیار تأثیرگذار و امیدوارکننده باشد. 

بهزاد زهرایی: به‌عنوان نمونه یکی از پدیده‌های رایج در فضای مجازی، جوان نازنینی به‌نام ا. م که مخاطبان زیادی هم دارد، در توضیح فیلم «اوپنهایمر» که با دوربین‌های آی‌مکس ساخته‌شده می‌گوید: می‌دانید فرق این سینما با سینمای معمولی چیست؟ چون دوربین‌های آی‌مکس بزرگ‌تر هستند، بازیگران هالیوود جدی‌تر بازی می‌کنند! و این حرف را به‌عنوان واقعیت به مخاطب القا می‌کند؛ یعنی سطح تحلیل به این حد رسیده است و متأسفانه می‌بینیم که این اطلاعات غلط و اباطیل مخاطبان فراوانی پیدا کرده‌اند. 

دهقان: بله فضای مجازی بازاری دارد که میزان مشتریانش فراتر از حد تصور است. انگار کالایی را ارائه می‌دهد که بیش از انتظار خرید دارد؛ شبیه مغازه‌ای که به‌جای چند سبد، هزاران سبد تخم‌مرغ دارد. این فضا میلیونی است و حتی خارج از استاندارد‌های شناخته‌شده. 
این تأثیر فضای مجازی است و، چون مخاطب آگاهی لازم را ندارد، تصور می‌کند هرچه گفته می‌شود درست است. گوینده می‌تواند هرچه بخواهد بگوید، اما مخاطب باید آگاه و نقاد باشد. 

بهزاد زهرایی: خیلی خوشحالیم که در این نشست در خدمت استاد خسرو دهقان بودیم. ایشان در دوره قبل نیز با برگزاری کارگاه انتقال تجربه، مدرسه نقد را همراهی کردند؛ خبر خوش این‌که استاد خسرو دهقان یکی از داوران اولین جشنواره نقد فیلم مدرسه جام‌جم هستند و مدرسه نقد جام‌جم با افتخار مجددا در خدمت ایشان خواهید بود. ان‌شاءالله بتوانیم در آینده نیز از حضور ایشان و دیگر منتقدان آگاه و دلسوز بهره‌مند شویم تا فضای گفت‌وگوی بین منتقدان پیشکسوت و نسل جوان پویاتر شود و نگاه منتقدان جوان، وسیع‌تر و عمیق‌تر گردد.

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها